در مجلـــسِ عُشّـــاق، قراري دگــر است
وين باده ي عشق را، خماري دگر است
آن علـــم كه در مدرســـه حاصــــل گـردد
كاري دگر است و عشق كاري دگر است
بيزارم از آن عشق كه عادت شده باشد
يا آن كه گدايي محبت شده باشد
مقصود من از عشق نه اين حس مجازي ست
اي عشق مبادا كه جسارت شده باشد